غزلغزل، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

غزل صادقی

خاطرات شمال - نوروز93

سلام  تعطیلات نوروز با دایی حسین و خاله ها و مامان بزرگ, روز دوم عید رفتیم شمال   هوا خیلی خوب بود اصلا هم توی ترافیک نموندیم  و خلاصه خیلی خوش گذشت  جاتون خالی جواهرده از رامسر ۲۵ کیلومتر جاده کوهستانی با آبشارهای  بسیار زیبا   را که بری بالای کوه , میرسی به دریاچه قو و جواهر ده   رامسر - تله کابین بام رامسر محوطه تله کابین رامسر تنکابن -دایی حسین بابت شیرینی ماشینش دعوتمون کرد  بستی حاجی بابا ارتفاعات 2000 و3000    ساحل دریا و قلعه ماسه ای که با کمک بابام و دختر خاله ها ساختیم   داداش امیر در بام رامسر این هم یه عکس از دا...
13 فروردين 1393

عمو یوسف رفت خدمت سربازی

امروز پنجشنبه ما رفتیم خونه حاج آقا چون عمو یوسف میره خدمت سربازی و ما رفتیم برای بدرقه , عمو یوسف کچل شده بود و یه کلاه هم گذاشته بود ساعت 2/5 بعداظهر آژانس اومد وعمو یوسف را از زیر قرآن رد کردیم  و رفت ترمینال جنوب تا از اونجا بره بیرجند برای دوره آموزشی ۳ ماه خدمت سربازی ایشالله خدا پشت وپناهش باشه    عزیز و بقیه  دارن تدارک میبینن تافردا آش پشت پا درست کنن   ...
19 دی 1392

یه خبر خوب

حاج آقا - عمو محمد سلام امروز فهمیدم عروسی عمو محمد نزدیکه 24 خرداد امسال  هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا عمو محمد ...
20 ارديبهشت 1392

بازگشت بابا بزرگ و مامان بزرگ و خاله زهره از مکه

بازگشت بابا بزرگ و مامان بزرگ و خاله زهره از مکه سلام امروز بابا بزرگ و مامان بزرگ و خاله زهره از مکه برگشتند ساعت 6 صبح همه رفتند فرودگاه برای استقبال گل هم برده بودن ولی خاله زهره همراه با بابا بزرگ و مامان بزرگ پریسا از همون جا رفتند طالقان بقیه هم اومدن خونه بابا بزرگ  که مراسم استقبال خوبی بودو کوچه از اول تا اخر گلدون چیده و آب پاشی شده بود و چراغونی ,درست مثل نیمه شعبان  ,پلاکارد هم  دیگه جا نمونده  بو د که نزده باشن,  همه همسایه ها و خیلی از فامیل هم اومده بودن  جاتون خالی خیلی خوش گذشت    شب هم همه فامیل تالار نگین  فلکه شهرری شام دعوت بودن ,خاله هم که ر...
14 ارديبهشت 1392

چند روز به یاد موندنی

سلام تو این چند روز  که خاله زهره اینا مکه بودن من و آجی  پریسا و آجی پریناز با خاله اینا کلی جاها رفتیم شهر بازی , باغ وحش ارم , سرزمین عجایب , ...  و چون روز مادر هم  بود  پریسا و پریناز  برای  خاله زهره کادوی روز مادر گرفتن و نگه داشتن تا خاله  از مکه برگرده  راستی عمو  حسن هم یه بار مارو برد بیرون بعدهم با هم رفتیم پیتزا                    راستی یه خبر داغ  پسرداییم  شهریور به دنیا میاد  آخ جووووون هوررررررررا ...
12 ارديبهشت 1392

مامان بزرگ و بابا بزرگ و خاله زهره اینا میخوان برن مکه

امروز اول اردیبهشت  , مامان منو صبح خیلی زود  ساعت 5 بیدارم کرد آخه قرار بود مامان بزرگ و بابا بزرگ با خاله زهره  برن مکه  رفتیم خونه خاله زهره از اونجا رفتیم خونه  عمه ی  پریسا چون بابا بزرگ و مامان  بزرگ پریسا هم  با اونا میرفتن مکه بعد هم رفتیم فرودگاه مهراباد  اونجا  خیلی شلوغ بو د  بعد از بدرقه ساعت 11  اومدیم خونه و آجی پریسا و آجی پریناز هم وسایل شان را اوردن خونه ما چون قرار بود  تا اومدن خاله پیش ما بمونن  من خیلی خوشحال بودم که 14 روز پیش ما هستن تا خاله از مکه بیاد کلی هم نقشه  کشیدیم بریم شهر بازی, پارک ارم ,باغ وحش , سرزمین عجایب,...
1 ارديبهشت 1392

13بدر

سلام امسال ١٣ بدر بخاطر اینکه عمه و  عموهام  رفته بودن شهرستان تعدادمون کم بود ما وخاله زهره  و عزیز ومامان بزرگ ودای حسین بودیم  با پریناز و پریسا خیلی خوش گذشت   ناهار صبق معمول هر سال جوجه بود    بعدالظهر خاله های مامان ودختر خاله هاش وزنداییش و.... اومدن پیش ما تا شب با هم بودیم  شام هم آش دوق خوردیم و رفتیم خونه خلاصه جاتون خالی خیلی خوش گذشت ...
13 فروردين 1392

کلاس قرآن

سلام امروز کتاب کار 1 تموم شد و من الان کتاب کار 2 میخونم این هم چند صفحه از کتاب 2 فک کنم خیلی سخت باشه ...
30 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به غزل صادقی می باشد